جدول جو
جدول جو

معنی حسن قضا - جستجوی لغت در جدول جو

حسن قضا(حُ نِ قَ)
عبارتست از آن که حقوق مردم که بر وجه مجازات گذارد از منت و ندامت خالی باشد. (نفایس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ رِ)
ابن عصمت رومی. وزیری ادیب بود. او راست: ’لباب الانتحاب’ و جز آن. و در 1320 هجری قمری درگذشت. (معجم المؤلفین از ایضاح المکنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
عبدالله افندی در خاتمۀ ریاض العلماء گفته است: ’حسکه (با ها و بی الف) و حسکا (الف بدون ها) مخفف ’حسن کیا’ است. (از نقض الفضائح حاشیۀ 10 ص 184 و 97). رجوع به شدالازار ص 81 و 379 و کلمه حسکا و نزهه القلوب ج 3 ص 116 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ)
نزد بلغاء آن است که در ربط لفظی آورد مکرر و مفهوم آن دو چیز باشد و اگر هر دو جا یک مفهوم مراد دارند معنی تمام نگردد. مانند:
ای آنکه خدات داد ملک ابدی
در جان بخشی بنام خود سنگ زدی
اسکندر اگر پیل ز شاهان ستدی
آنی تو که پیل از سکندر ستدی.
این رباعی در آنچه رایات اعلای شاهنشاهی در لکهنوتی بود به انشاء رسید. الغرض، اسکندر نام پادشاه روم و پادشاه لکهنوتی را نیز اسکندر نام بود. و در مصراع سوم مراد پادشاه روم است، و در چهارم پادشاه لکهنوتی و در هر دو جا پادشاه روم مراد نتواند بود، زیرا که کذب محض است. و همچنین پادشاه لکهنوتی در هر دوجا مراد نتوان شد که کذب محض است. و هم مدح نتواند بود زیرا که ملک لکهنوتی از مضافات دارالملک دهلی است. پس پادشاه دهلی را از اخذ پیلان از پادشاه لکهنوتی چه افتخار باشد که بدان کرده آید. پس حسن القیاس کرد. با دل مراد پادشاه روم داشت تا مدح بلیغ خیزد و معنی تمام گردد. کذا فی مجمع الصنایع. (کشاف اصطلاحات الفنون)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَوْ وا)
خواننده ای بود در دربار معین الدین پروانه حاکم روم که او را بدرخواست فخرالدین عراقی نزد او فرستاد و فخر غزلها درباره او گفته است که یکی از آنها چنین آغاز شود:
ساز طرب عشق که داند که چه سازد
کز زخمۀ او نه فلک اندر تک و تاز است
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قُ)
ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. وی در 865 هجری قمری کتاب تاریخ قم حسن بن محمد بن حسین را به فارسی ترجمه کرد. و نسخۀ ترجمه بوسیلۀ سیدجلال تهرانی در 1353 هجری قمری در تهران چاپ شد. مترجم، این کتاب را به دستور خواجه فخرالدین ابراهیم بن خواجه عمادالدین محمود وزیر بن الصاحب خواجه شمس الدین محمد بن علی صفی به فارسی گردانیده است. و چون نسخۀ عربی این کتاب در دست نیست سید حسون براقی بخشی از آن را به عربی گردانیده است. (ذریعه ج 3 صص 276 -278)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ قَطْ طا)
ابن محمد بن ابراهیم بن احمد مکنی به ابوعلی عین الزمان مروزی بخاری. پزشک و منجم و لغوی بود (465- 548 هجری قمری). او راست: ’العروض’ و ’مشجر نسب ابیطالب’ و کیهان شناخت. (هدیه العارفین ج 1 ص 278) (المعجم فی معاییر اشعار العجم ص 86) (سبک شناسی ج 2 ص 44) (تاریخ جهانگشای جوینی ج 2 ص 5 و 6) (تتمۀ صوان الحکمه ص 155، 212) (بغیه الوعاه فی طبقاه النحاه) (گاهنامه 1311 هجری شمسی ص 132)
لغت نامه دهخدا
(حُ نُلْ قَ)
خوبی قضا:
راز بگشا ای علی مرتضی
ای پس سوءالقضا حسن القضا.
مولوی (مثنوی دفتر اول چ نیکلسون ص 185)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ)
از وزرای مازندران بود و ملا عزالدین جعفر بن شمس الدین آملی کتاب حسنیه را به فارسی در اصول دین و فروع آن در 944 هجری قمری بنام وی نگاشت. (ذریعه ج 7 ص 20)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ سَ)
دهی است جزء دهستان پلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان در هشت هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگه و معتدل ومرطوب است. 268 تن سکنۀ گیلکی فارسی زبان دارد. آب آن از پلرود و محصول آن برنج است. به این آبادی حسنک سرا نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
قله ای به ارتفاع ۲۸۲۰ متر در کوهستان غرب چالوس
فرهنگ گویش مازندرانی